دیشب جیب خدا را زدم خالی بود

ساخت وبلاگ
امروز روز مادره

 

 

 

هیچوقت نتونستم این روز بهت کادو بدم چون خیلی زود از پیشم رفتی

تو و پدر

میدونی چیه مادر

ازت دلخورم چرا بدون من رفتی 

من تنهایی اینجا بدون تو چیکار کنم

نگاه کن ببین دخترت چقدر تنهاس

چقدر بی کسه

مادر خیلی دلم گرفته 

خیلی

چرا من باید تورو نداشته باشم

بابا مو نداشته باشم

کاش منم با تو میمردم

مادر یادته وقتی پیمان اومد خوابتو دیدم

گفتم حتما خوشحالی که دخترت از تنهایی دراومد

ولی اونم رفت مادر

انگار سرنوشت شوم من باید ب تنها موندن ختم بشه

بخدا خستم خیلی خستم

بهمون خدایی که هیچوقت برای من وجود نداشت خستم

دوست دارم سرمو آروم بزارم و خلاص واز این زندگی سگی خلاص بشم

هی!آنقدر زیبایی که باران گرفته است!...
ما را در سایت هی!آنقدر زیبایی که باران گرفته است! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marssia1366a بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 12:52